loading...
سیله راکی
بر و بچ بازدید : 105 شنبه 04 خرداد 1392 نظرات (0)

بختیاری

 

به پیرامن کوهساری بلند / دیاری است پر مایه و ارجمند

 

ده و بیشه و دشت و آب روان/ زمینی چو خورشید روشن روان

 

گرانبار کوهی بلند اختری/ سپهرافسری ایزدی گوهری

 

زیک سو به ماهی فروهشته یال/ وزان سوی بر ماه گسترده بال

 

همانا که آن مرز مینو سرشت / بود لختی از خاک خرّم بهشت

 

گریبانش از گوهر آکنده است/ عبیرش به دامان پراکنده است

 

در آن سرزمین کرده جای نشست/ نژادی جوانمرد و "ایران" پرست

 

دلیر و گرانست و پولاد خای/ سرافراز و بانام و جنگ آزمای

 

گه آشتی آب آتش نورد / چو دریای آتش به گاه نبرد

 

سواران شیرافکن و پیلتن / پدر بر پدر گرد و شمشیر زن

 

همه از در فرّ فرماندهی / پدید آور روزگار بهی

 

گروهی چو خورشید روشن گرا/ تباری چو خورشید روشن تو را

 

مر آن مرز را "بختیاری" است نام / که بادش جهان رام و گردون به کام

 

گر "ایران زمین" "بختیاری" نداشت /گمانم که از بخت یاری نداشت

 

همه مردمش گرد و شیراوژنند/ تو گویی مگر کوهی از آهنند

 

شبان گه زگردان گردون شکوه / فراگرد آتش به دامان کوه

 

شود انجمن های پرداخته / به آیین یزدانیان ساخته

 

سراید یکی مرد پاکیزه مغز / به شعر اندرون داستان های نغز

 

سخن از نیاکان فراز آورد / همان فرّ دیرینه باز آورد

 

سراینده چون برخروشد همی / دل شیر مردان بجوشد همی

 

زبانش پر از واژه ی "پهلوی" است  / زمینش پر از فرّ "کی خسروی است  "

 

بزرگانش از دوده یی پهلوان / هشیوار و دانا و روشن روان

 

من اینک از آن ایزدی گوهرم / که بر چرخ گردنده ساید سرم

 

نبینی به فرّخ نیکان من / به جز گرد تیرافکن و تیغ زن

 

مرا دوده از برترین گوهر است / نژادم ز خورشید روشن تر است

 

همان نامور یازده پشت من / کز آنان گران بار شد مشت من

 

سرافراز و با نام و کشورستان / ز "ایلام" تا مرز هندوستان

 

تو ای خاک پاکیزه آزاد زی / ز فرمان بیگانه آزاد زی

 

تویی مهد فرماندهان بزرگ / چراگاهت آبشخور میش و گرگ

 

نبردی تو فرمان "یونان و تور" / نماندی ز اورند دیرینه دور

 

ز کف تیغ رویینه نگذاشتی / همان فرّ دارا نگه داشتی

 

بسی دیده از آسمان روبهی / نشد بیشه ات از نرّه شیران تهی

 

اگر سوی آتشفشان خوانی ام /  وگر بر دم تیغ بنشانی ام

 

به نام تو سوگند و "ایران زمین" / که پیش تو بوسم فرمان زمین

 

زجان و جهان دوست تر دارمت / چسان دامن از دست بگذارمت

 

سوی ایزدان رهنمای منی / تو ای بختیاری خدای منی

 

مر آن مرز را بختیاری است نام  / که بادش جهان رام و گردون به کام

 

گر ایران زمین بختیاری نداشت / گمانم که از بخت یاری نداشت

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 104
  • بازدید کلی : 9,090